جدول جو
جدول جو

معنی حارث خازنی - جستجوی لغت در جدول جو

حارث خازنی
(رِ)
ابن عبدالله بن اسماعیل بن عقیل همدانی بغدادی خازنی. مکنی به ابی الحسن، محدثی است صدوق و ثقه. ابن صالح او را در طبقات همدان آرد و گویداو خازن یکی از خلفا بود. ابن حبان درصحاح خود او را معتمد شمرده و در زمرۀ ثقات آورده است. ابوزرعه گوید جز یک حدیث منکر، در نهی قتل مور و زنبور، نشنیده ام که از او روایت کرده باشند از شریک و هشیم و ابومعشر و اسرائیل و دیگر بزرگان روایت کند و حسن بن سفیان و موسی بن هارون حمال و جز آنها از او روایت آرند. رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 153 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
ابن عبدالله بن وهب الأزدی النمری الدوسی. او محدثی نزیل فلسطین و بقولی صحابی است. ابن منده گوید که بخاری او را صحابی گفته است و باسنادی ضعیف از مغر بن عیاض بن حارث بن عبدالله بن وهب دوسی روایت کند که حارث با پدر خود، از هفتاد تن وفد قبیله دوس بود و حارث در خدمت رسول بماند و پدر او بسراه باز گشت. ابن سعد و خلیفه بن خیاط او را از طبقۀ اولادی تابعین گفته اند او وقعۀ یرموک را با خالد بن ولید درک کرده است و در جنگ صفین با معاویه بود و از طرف او سالاری پیادگان فلسطین داشت. واقدی گوید که وی از عقلاء و اخیار مسلمین است. ابن عساکر گوید که سفیان بن عون از هر لشکری از لشکریان شام مردمی را که اهل نجدت و عفاف و سیاست بودند برگزید و اینان عدت او بودند و از مردم برگزیدگان فلسطین یکی حارث بود و او راست در رثاء سفیان:
اعینی ان انفدتما الدمع فاسکبا
دمایان سفیان بن عون فودعا
معاوی من للروم جاشت واقبلت
علیک ولا سفیان للداع ان دعا
لبیک علی سفیان شعث ارامل
و ارمله شعثاء فی الثغر ضیعا
ویبک علی سفیان کل طمره
و کل طمر سارح قد تخلعا
اقام التقی والجد والحزم والنهی
بحرقه ما غنی الحمام و سجعا.
و او جدایی زهیر عبدالرحمن بن مغرأبن حارث دوسی رازی محدث است. رجوع به کتاب استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 112، و تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 451و کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 295 شود
لغت نامه دهخدا